English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (81 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
strong side U سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
split t U نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
strongside U مربوط به جبهه قوی زمین
shock front U جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
airspace U حجم اتمسفر محدود بین سطح ارتفاع معین و زمین
azimuth indicator U شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
snapshot U 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
snapshots U 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
directional radar prediction U تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
zero hour U لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
huygen's principle U قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
frontages U ملوان جبهه جبهه
frontage U ملوان جبهه جبهه
false attack U حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
deflection pattern U مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
straddling U احاطه هدف از نظر سمتی احاطه سمتی هدف
rear echelon U قسمت عقب جبهه عقب جبهه
offensive <adj.> U تهاجمی
aggressive U تهاجمی
attacking [style of play, player] <adj.> U تهاجمی
incursive U تهاجمی
offensive league U اتحادیه تهاجمی
offensive block U دفاع تهاجمی
offensive alliance U پیمان تهاجمی
skates U بازی تهاجمی
furor U خشم تهاجمی
power play U نقشه تهاجمی
offensive war U جنگ تهاجمی
play marking U حرکات تهاجمی
dashes U کشتی تهاجمی
skated U بازی تهاجمی
dashed U کشتی تهاجمی
dash U کشتی تهاجمی
hard advertising U تبلیغات تهاجمی
offensive weapon U سلاح تهاجمی
skate U بازی تهاجمی
power struggle U نقشه تهاجمی
shock troops U گروه تهاجمی
directional U سمتی
offensives U اهانت امیز تهاجمی
offensive movement U حرکت تهاجمی شمشیرباز
scrappy U بازی تهاجمی سریع
attack cargo ship U ناو باربری تهاجمی
attack aircraft carrier U ناو هواپیمابر تهاجمی
simple wing U طرح تهاجمی با خط نامتعادل
scrappier U بازی تهاجمی سریع
scrappiest U بازی تهاجمی سریع
slot t U نوعی طرح تهاجمی
slot formation U نوعی طرح تهاجمی
look-in U روش پاس تهاجمی
offensive U اهانت امیز تهاجمی
drift U انحراف سمتی
crosser U حرکت سمتی
drifted U انحراف سمتی
effective wind U باد سمتی
directional stability U پایداری سمتی
drifting U انحراف سمتی
deviations U انحراف سمتی
deviation U انحراف سمتی
drifts U انحراف سمتی
deflection scale U مقیاس سمتی
directional traverse U پیمایش سمتی
azimuth resolution U تقسیمات سمتی
crossest U حرکت سمتی
crosses U حرکت سمتی
multidrift U چند سمتی
traversing fire U اتش سمتی
cross U حرکت سمتی
deflection error U اشتباه سمتی
direction rectifier U یکسوکننده سمتی
offensives U تهاجم تهاجمی حمله عمومی
offensive U تهاجم تهاجمی حمله عمومی
flying wedge U نوعی مانور تهاجمی قدیمی
aircraft vectoring U کنترل سمتی هواپیما
azimuthal quzntum number U عدد کوانتومی سمتی
deflection component of trail U شاخه سمتی مسیر
traversed U حرکت سمتی پیمایش
wind component U شاخه سمتی باد
alternate traversing fire U اتش یدکی سمتی
azimuth micrometer U طبله میکرومتر سمتی
traverse U حرکت سمتی پیمایش
horizontal error U اشتباه بردی و سمتی
wind shear U تغییرات سمتی باد
traverses U حرکت سمتی پیمایش
traversing U حرکت سمتی پیمایش
wind shear U انحراف سمتی باد
end run U بازی تهاجمی با دور زدن دفاع
progressive attack U پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
to r.someone as a U کسی را به سمتی معرفی کردن
aircraft vectoring U کنترل مسیر سمتی هواپیما
deflection component of trail U شاخه سمتی معبر حرکت
to r.someone as a U کسی رابرای سمتی پیشنهادکردن
To assume office . U عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
azimuth resolution U اجزای سمتی هواپیما کوچکترین احادسمتی
windage U تنظیم سمتی وسایل نشانه روی
leg theory U روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
azimuth equidistant projection U وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما
stickside U سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
facade U جبهه
deploying U جبهه
flank U جبهه
deploy U جبهه
flanked U جبهه
flanking U جبهه
facades U جبهه
fanades U جبهه
sinciput U جبهه
fronting U جبهه
front U جبهه
face U جبهه
faces U جبهه
front view U جبهه
deploys U جبهه
vaward U جبهه
variations U اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
windage U حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
variation U اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
out of line U خارج از خط جبهه
tympanum U جبهه کلیسا
tympanon U جبهه کلیسا
tympan U جبهه کلیسا
warmfront U جبهه گرم
water front U جبهه رطوبتی
wave front U جبهه موج
line replacement U تعویض خط جبهه
battle line U خط جبهه ناوها
front U جبهه هوا
fronting U جبهه هوا
superficies U نما جبهه
split U از جبهه دورافتادن
frontage U عرض جبهه
frontages U عرض جبهه
penetration U نفوذ در جبهه
front lines U خط مقدم جبهه
liners U سرباز خط جبهه
popular front U جبهه ملی
liner U سرباز خط جبهه
lines U جبهه جنگ
line U جبهه جنگ
slants U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slant U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slanted U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
statue of liberty play U بازی تهاجمی از بازیگر گوش که با بلندکردن دست خودحریف را گول می زند
blind side U سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
warm front U جبهه هوای گرم
lateral control U کنترل در عرض جبهه
linesmen U سربازخط جبهه خط بان
warm fronts U جبهه هوای گرم
cold front U جبهه هوای سرد
wave front U جبهه امواج رادیویی
pocket U پیش رفتگی خط جبهه
pockets U پیش رفتگی خط جبهه
linesman U سربازخط جبهه خط بان
popular front U جبهه خلق ملی
frontogenesis U ایجاد جبهه واحد
front lines U خطوط جلو جبهه
cold fronts U جبهه هوای سرد
in other sectors U در قسمتهای دیگر جبهه
fronting U منادی جبهه جنگ
front U منادی جبهه جنگ
crabs U پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crab U پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
prevent defence U جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
split end U گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
limited objective U هدف نزدیک به جبهه دشمن
instants U لحظه
flash U لحظه
flashes U لحظه
in two shakes U در یک لحظه
momently U هر لحظه
jiff U یک لحظه
instant U لحظه
moments U لحظه
stound U لحظه
minute U ان لحظه
trice U لحظه
jiffy U یک لحظه
simultaneous U در یک لحظه
period U لحظه
second U لحظه
periods U لحظه
seconded U لحظه
seconding U لحظه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com